احساس خوشبختی نه. 13 – سارا شرمن ساموئل

احساس خوشبختی نه. 13 - سارا شرمن ساموئل

دلپذیر

هفته گذشته G. ، ما برای افتتاح نمایش “مستقل” در کلن به نیویورک رفتیم. ما یک قطعه از نمایشگاه با ،وان “کابینت کشور” ساختیم و با پدرم برای تولید کار کردیم. من فقط سپاسگزارم که توانستم با او همکاری کنم ، بلکه می توانم او را به نیویورک بیاورم تا این نمایش را با هم جشن بگیرم. این اولین بار در منهتن بود! بنابراین برای یک تجربه جدید در شهر از طریق چشمان او متمایز شد.

L. OK Printemps در نیویورک به تنهایی ارزش بازدید دارد. کاشی کاری ، آسیاب ، رنگ ، پارچه! همه اینها همه جزئیات باورن،ی است. ما بعداً آموخته ایم که هر حمام متفاوت است و باعث می شود که بخواهیم به دیدن خود برگردیم زیرا حمام که دیدیم طرفداران طراحی در زمین داشت

پاسخ: من بیشتر و بیشتر با Clay کار می کردم ، و اخیراً یک قاب آینه را برای سرامیکی که می توانم به آن اعتقاد داشته باشم به پایان رساندم تا اینکه بدون ش،تن آن را از طریق تیراندازی و شیشه درست کردم.

ما اولین روز گرم ساحل را در Sauga در روز مادر داشتیم! ما در Pennyroyal مورد علاقه خود خوردیم و من تمام روز را با Ups و خواندن کتاب در ساحل قرار دادم. هیچ چیز منجر به آن نمی شود.


جانا

ج – بسیار سپاسگزارم برای دوستی که میزبان ناهار صبح بود تا در پایان هفته گذشته مادرم را جشن بگیرد. یک صبح زیبا با یوگا ، غذای خوشمزه و خنده خوب بود. مادران بازی از مادران مراقبت می کنند.

L. من از این مقاله لذت بردم ، از 25 باغ بهترین برای دیدن در زندگی خود یاد گرفتم و پیدا کردم.

الف) تکمیل تولید آن از طریق میمبر. ما این مادران را گرفتیم!

در روز مادر ، شوهرم در مورد خاطره زایمان مورد علاقه من در طول سال گذشته سؤال کرد. من یک جواب سریع شگفت آور داشتم و خوشحال شدم که تصویری را در رول دوربین نیز پیدا کردم! در طول تابستان ، اولیان برای دیدن غروب آفتاب با من در دریاچه میشیگان چرخید. ما در حال یافتن ، با انگشتان خود در آب نشسته بودیم و در حالی که خورشید را تماشا می کرد ، گپ می زدیم و امروز ناپدید می شوند. خوشمزه خالص حافظه

زیبایی

من از قدم های کوچک در جهت یک سؤال سپاسگزارم و از درد من حمایت بیشتری دریافت می کنم. من این هفته با یک پرستار بچه بالقوه آشنا شدم و بلافاصله دست او را گرفتم ، او را به اتاق بازی هدایت کردم و من فقط رفتم! مثل یک لحظه عظیم به نظر می رسید و گذشت. من مستقیماً جلوی خودم بزرگ شدم.

من برای مدت زم، در مورد صوتی درم، می خواندم و همزمان با این واقعیت وحشی بودم: بدن شما از قبل “فرکانس رزونانس طبیعی” دارد – یک یادداشت منحصر به فرد ، هنگام پخش آن ، سلولهای شما می توانند به ،زش به گونه ای کمک کنند که باعث بهبودی شود. در اصل ، همه ما یک آهنگ مخفی داریم.

پاسخ: من در نوشتن تابستان در یک عقب نشینی ثبت نام کردم – اولین باری که خودم و کارم را به هر شکلی جدی در آنجا قرار می دهم. من واقعاً نوشته های خود را وحشت کردم و خیلی آماده هستم که کمی کشش کنم.

D. اوا، مهم، ، اما سرانجام تمرین را آغاز کرد (فقط فصل اول را تمام کرد). همه چیز یک سوراخ اسم حیوان دست اموز مرده است. ناتان فلدر مانند یک اتاق فرار وجودی است ، و من نمی توانم جلوی فکر ، در مورد چگونگی زندگی می توانند عملکردی طول، و ناخواسته باشند. خنده دار Shying (به روشی که باید ناپایدار باشیم). مبارک

بی پروا

ج – اعطای مادر بودن – هرج و مرج ، جادو ، درد همه چیز. هیچ چیز بزرگتر یا قوی تر از عشق من به دخترم نیست!

L. در روز مادر ، من رفتم و به کتابخانه رفتم (ما عاشق کتاب های محلی و خمپاره های ما هستیم) این اولین کتاب باغب، را انتخاب کردیم. ما یک ترفند از کشت توت فرنگی در کفش های باران آموخته ایم !! حتی دست و پا چلفتی شما روزانه در مورد آن صحبت می کنید و من می دانم که این چیزی خواهد بود که ما برای همیشه در مورد آن صحبت می کنیم ، “آیا مادرم را به یاد می آورید وقتی توت فرنگی در رنگین آمیز رشد کرد؟”

A. 10 کیلو اول را کامل کنید! این یک سفر توانمند و عاطفی برای من بود. تکمیل این مسابقه نمادی از موانع بی شماری است که در هفت ماه گذشته به آنها حمله ،د. من به خودم بسیار افتخار می کنم.

D. Birdie این هفته اولین چهره خود را به نقاشی رساند. من خوشحال شدم و باعث شد تقریباً در است، اشک حل شوم. در حال رشد است!

این که

G. اعطای یا صبح آهسته غیر منتظره است ، زیرا پسران بزرگتر من می توانند به جای عجله به مدرسه ، هفت کامیون هیولا لگو را که در هفتمین سالگرد تولد خود در هفتمین سالگرد تولد خود به دست آورد ، ادامه دهد. این نیرو در مدرسه ما و در خانه پس از طوفان وحشی دیشب است. انگشتان به زودی از انرژی ترمیم شده عبور ،د.

L. از آنجا که این هفته بسیار خوب بود ، من آن را یک ناهار کوچک در جعبه بنتو درست می کنم و آن را در دامنه های جلو می خورم که در آن یک نیش می خورد و سپس با نام مستعار حیاط ، سپس نیش دیگری را برمی گرد،م و یک رول دیگر درست می کنیم. او آن را خاموش می کند و غذای خود را سریعتر از آنکه اگر ما روی میز نشسته بودیم ، پایان می دهد و من کمتر تحریک پذیر هستم زیرا در همان زمان از خورشید لذت می برم.

ج. من دیروز برای اولین بار در مدت زمان طول، رفتم و احساس کردم عرق ، و حرکت بدنم در یک صبح گرم.

D. ما از چهره فرزندانم خوشحالیم ، جایی که هر دو روز تولد آنها را طی دو هفته گذشته جشن گرفتیم.



منبع: https://sssedit.com/feeling-glad-no-13/?utm_source=rss&utm_medium=rss&utm_campaign=feeling-glad-no-13